احساس پوچی لایتناهی می کردم از ثبت نشدن لحظات عمر کنونی ام که شاید هیچ زمان دیگر تجربه نکنم شان.

این بود که تصمیم به عرضه شدن گرفتم چونکه فرقی بین کالای با ارزش ‌و بی ارزش نیست وقتی جفتشان گوشه ای فقط خاک بخورند . 

و تصمیم گرفتم که اینجا بشود ویترین اوهام من ! اما پیشاپیش معذرت میخواهم از اینکه کاسب خوبی نبوده و نیستم! اصلا اهل ویترین نیستم و تزیینی کار نمیکنم ، جنس های اعلایم را در انبار نگه میدارم

آخر میدانید؟! جنس های خوب من فروختنی نیستند... اهدایی اند.

و‌مینویسم و مینویسم به امید آن روز که بتوانم اهدایشان کنم.