طبق معمول «هوالحبیب»

شاید به مناسبت 20 سالگی:


به انتظار تو ماندن عجیب نیست عجیب

حضور توست در این جا در این فضای غریب


و بیست سال زمستان عجیب نیست عجیب

بهار توست پس از آخرین شکوفه سیب


عجیب رویش یک قصر سبز جادوییست

به خاک سوخته ی قلعه ای پس از تخریب


قسم به پاکی قلب زنی در اورشلیم

که سر گذاشت به پای مسیح روی صلیب


تو آمدی که رهایم کنی برهنه کنی

مسیح روح مرا از لباس زهد و فریب


بدون داشتنت از تب تنت گفتم

قصیده شب عمرم چقدر بی تشبیب


فقط به خاطر رویای آخرین گل سرخ

و خاطرات مه آلود عاشقان غریب


مرا به روی صلیب امید ها مکشان

مرا به خنده تلخ سراب ها مفریب...

و بیست سال زمستان....